سيماي خوب يار ، وان زلف زرنگار - آن رو كه چون بهار ، رنگست پود و تار
وان روژ كه ديدنش ، مستي دهد به دست - وان لب مكيدنش ، كز قند بهتر است
يارا بيا كه قند ، از خون ما پريد - دكتر به گريه شد ، چون حال ما بديد
گفتا كه اين بدن ، قند و شكر چشيد ؟ - گفتم در آرزوست و هوس باشدش شديد
وان روژ كه ديدنش ، مستي دهد به دست - وان لب مكيدنش ، كز قند بهتر است
يارا بيا كه قند ، از خون ما پريد - دكتر به گريه شد ، چون حال ما بديد
گفتا كه اين بدن ، قند و شكر چشيد ؟ - گفتم در آرزوست و هوس باشدش شديد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر